بازی روزگار را نمیفهمم !!
من تو را دوست دارم ....... تو دیگری را .........دیگری مرا ...........و همه ما تنهائیم !
داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا میشوند ××××
این است که انان از دوست داشتن باز میمانند ××××
همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمیاوریم ××××
پس بیاییم آنچه را به دست میآوریم دوست بداریم ××××
انسان عاشق زیبائی نمیشود ، بلکه آنچه عاشقش میشود در نظرش زیباست !
انسانهای بزرگ دو دل دارند : دلی که درد میکشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است .
همه دوست دارند که به بهشت بروند ، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد .....!
عشق مانند نواختن پیانو است ، ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری .سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی .
اگر انسانها بدانند فرصت با هم بودنشان چقدر محدود است ، محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود میشود .
عشق در لحظه پدید میآید و دوست داشتن در امتداد زمان و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است .
فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است .....................